صفحه اصلی آرشیو وبلاگ عناوین نوشته ها
مشخصات وب
خاطرات سردرگم دور بود و خواستنی

سیب سرخی بود بر بلندترین شاخه ی درخت...

بلندترین شاخه ی درخت به عشق پاکمان،

سر فرود آورد !

_________________________

یه مـن یه تـو یه فاصله
نه نشد!
یه من بی تو یه فاصله
بازم نشد!
بی من یه تو یه فاصله
نــــــــــــــــه  نشد !!!
یه من
یه تو
بــــــی فــــاصــــلــــه

حالا شد...
:-)

_________________________

دنیایی دارم فراتر از دنیاهای دیگر که با تمام خوب و بدش دوستش می دارم. لذت هاش پتانسیل شادی های زندگی م می شوند و تلخ کامی هاش، پختگی و تجربه هام را رقم می زنند.
آدم هاش بیشتر از آدم های دنیاهای دیگرند... مثل همه می آیند و می روند و گاهی هم حادثه ای در دنیایم می آفرینند اما عجیب اینکه از روی عشق؛ همه را به خاطر می سپارم! گاهگاهی هم به رسم مهردل، آنان را که بیشتر دوست می دارم ، می نگارم تا ماندگار شوند تا پایان بودنم و حتی بیش از آن...
اینجا پنجره ای است به روی کوچه پس کوچه های پر پیچ و تاب دنیایم؛ هر روز که می آیی، پنجره ی دنیای مرا هم باز کن، نگاهی بینداز و بعد بگذر... مبادا بمانی و گم بشوی در های و هوی اش...
مرا که می بینی سایه ام... سایه همیشه و همه جا سایه است... گم نمی شود !
...
با عشق...