علم ثابت کرده در هنگام عشق بازی، قدرت تحمل درد در افراد چندین برابر افزایش می یابد...
شده تاحالا از شدت عاشقی ، دلت بخواد بترکی ! پودر بشی، ذره ذره بشی و دیگه هیچ اثری ازت نَمونه ؟ تا جیگرت حال بیاد !
این مال وقتی هست که احساس می کنی معشوقت انقدری هست که تو اصلاً به حساب نمیای ! یعنی نه که نیای واقعاً ؛ خودت خودتو دیگه حساب نمی کنی؛ همه چیزت می شه او !
اینجور وقتاس که همه اش با خودت زمزمه می کنی :
به تیغم گر کشد دستش نگیرم و گر تیغم زند منت پذیرم...
+ لحظه ی عشق بازی از قشنگ ترین و ماندگار ترین لحظات زندگیه ، تو یه لحظه انقدر درد توی وجودت پراکنده می شه که حتی توان فریاد هم نداری و فقط اشک می ریزی ، از درد ، خاموش ؛ اما لبخند زنان! و وقتی هرم نفس های عشق رو روی پوسته ی سردت احساس می کنی ، بی هوا ؛ بی اختیار دچارش می شی... " دچار یعنی عاشق "... با تمام همان وجودی که درد را پذیرا شده بود...
اعتراف می کنم ، به اندازه ای که نمی توان گفت، درد را دوست می دارم... ./
دور بود و خواستنی