۱۳۹۰/۰۵/۱۵ - 7:51 PM - S i r e n -
حالتم شبیه یک خمیر دندان خالی است... !!
حس و حال تندی دارم... حس و حال تازه شدن... حس و حال تمیز کردن و گردگیری اما...
حیف که خالی ام !
و کاش... یک جایی بود که فقط تو می خواندی ام! و اصلاً ای کاش تو می خواندی ام!
و ای کاش انقدر نزدیک بودی که تمامم می کردی در آغوشت...
...
تمام شدن ها را هم پذیرایم ، غرق هم می شوم... باور کن اگر باشی!
اول خمیر دندانه خودش راهش را باز کرد توی ذهنم... بعدش فکرش آمد... جمله هاش آمد...
و جالب است که فکر می کنم تو هم اینگونه ای ... آنقدر غرقت شده ام که دنیایم تو ای !
و ای کاش تو هم می خواندی ام... همین جا ! نه جاهای دیگر که غریبه ها می بینندمان !
همین جا ؛ همین الان... می خواهمت !
دور بود و خواستنی